فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Move Away

muːv əˈweɪ muːv əˈweɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

نقل‌مکان کردن، جابه‌جا شدن، انتقال یافتن، مهاجرت کردن، به مکان دیگری رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

After years of living in Tokyo, they finally moved away to a quieter place.

بعد‌از سال‌ها زندگی در توکیو، بالاخره به جایی آرام‌تر نقل‌مکان کردند.

I had to move away for work, but I really miss my old neighborhood.

به‌خاطر کار مجبور شدم نقل‌مکان کنم، اما دلم برای محله‌ی قدیمی‌ام خیلی تنگ شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد move away

  1. phrasal verb to go to live in a different area

ارجاع به لغت move away

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «move away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/move-away

لغات نزدیک move away

پیشنهاد بهبود معانی